توضیحات
در سال های اخیر اختلالات عاطفی مورد توجه همگان قرار گرفته است. با این حال عجیب است که در شرایط عمومیت یافتن اختلالات عاطفی و نیز تلاشهای همه جانبه برای تأمین خدمات روان درمانی برای تودههای مردم، میان دست اندرکاران امور روانی اختلاف نظر شدیدی درباره ماهیت این اختلالات و طرز درمان آنها وجود دارد
این مکاتب عمده با وجود اختلاف نظر شدید، جملگی در یک زمینه اصولی هم رأی هستند:
انسانی که با اختلالات عاطفی دست و پمجه نرم میکند، قربانی نیروهای پنهانی است که بر آنها هیچ گونه تسلط ندارد.
مکتب اعصاب درمانی سنتی، مکتب تحلیل روانی و مکتب رفتار درمانی. این سه مکتب عمده، نظر به این که معتقدند منبع ناراحتی بیمار خارج از حیطه آگاهی او قرار دارد، برداشت های ناآگاهانه و خیالات ویژه او را مد نظر قرار میدهند.
اکنون فرض میکنیم که این مکاتب جملگی راه اشتباه میروند. اجازه بدهید
برای لحظهای فرض را بر این بگذاریم که آگاهی شخص از عناصری تشکیل میشود
که مسبب ناراحتیهای عاطفی و تفکر مخدوشی است که او را به دریافت کمک راغب میکند.
فرض کنیم که بیمار میتواند با یاری گرفتن از روش های منطقی متعددی که در اختیار دارد، با عناصر مزاحم ذهن خود برخورد کند. اگر این فرض ها درست باشند، میتوان با اختلالات عاطفی برخورد دیگری داشت
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.